* پیام امام خمینی (ره) به مناسبت سوءقصد به جان مقام معظم رهبری در 6 تیر 60
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب حجتالإسلام آقاى حاج سیدعلى خامنهاى دامت افاضاته
خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است، و خداوند را شکر که از ابتداى انقلاب شکوهمند اسلامى هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانى که کردند ملت فداکار را منسجمتر و پیوندها را مستحکمتر نمود و مصداق "لازال یُؤیّدُ هذا الدّین بالرجل الفاجر "[1] تحقق پیدا کرد. اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هرچه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند و هرچه شخصیتها را ترور کردند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند. اکنون دشمنان انقلاب با سوءقصد به شما که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسینبنعلى هستید و جرمى جز خدمت به اسلام و کشور اسلامى ندارید و سربازى فداکار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطیبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمایى دلسوز در صحنه انقلاب مىباشید، میزان تفکر سیاسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوءقصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحهدار نمودند .
اینان آنقدر از بینش سیاسى بىنصیبند که بىدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند، و به کسى سوء قصد کردند که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است. اینان در این عمل غیرانسانى به جاى برانگیختن و رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصممتر و صفوف آنان را فشردهتر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریبخورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فداى امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان برحذر دارند؟ آیا نمىدانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهى کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهى مشتى تبهکار از دست مىرود؟ ما در پیشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- افتخار مىکنیم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى به سر مىبرند. من به شما خامنهاى عزیز، تبریک مىگویم که در جبهههاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به این ملت مظلوم خدمت نموده، و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم .
والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته .
روح اللَّه الموسوى الخمینى
[1] مسند احمد؛ ج 2؛ ص 309؛ کنزالعمال؛ ج 1؛ ص 45؛ ح 115
منبع: صحیفه امام؛ ج 14؛ ص 504
آیتالله خامنهای از دیدگاه دوست و دشمن
امام خامنهای کیست؟
تیرماه 1318 خورشیدی مصادف شده بود با 28 جمادی الاول 1358 قمری، منزل «حاج سید جواد خامنه اى» که مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى بسیار ساده بود، فرزندی پا به عرصه خاکی گذاشت که پدرش نام او را « سیدعلی» انتخاب کرد .
رهبر بزرگوار از وضع و حال زندگى خانوادهشان چنین مىگویند :
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشهگیر… زندگى ما بهسختى مىگذشت. من یادم هست شبهایى اتفاق مىافتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مىکرد و… آن شام هم نان و کشمش بود .»
امّا خانهاى را که خانواده سیّدجواد در آن زندگى مىکردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مىکنند :
«منزل پدرى من که در آن متولد شدهام، تا چهار ـ پنج سالگى من، یک خانه 60 – 70 مترى در محّله فقیرنشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیرزمین تاریک و خفهاى! هنگامى که براى پدرم میهمان مىآمد (و معمولاً پدر بنابراین که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیرزمین مىرفتیم تا مهمان برود. بعد عدّهاى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم .»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانوادهاى فقیر امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سیدمحمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازهتأسیس اسلامى «دارالتعّلیم دیانتى» ثبتنام کردند و این دو دوران تحصیل ابتدایى را در آن مدرسه گذراندند.
تحصیل در حوزه علمیه «نجف اشرف» و حضور در حوزه عملیه شهر قم در سال 1341 باعث همراهی ایشان با قیام مردمی «حضرت امام خمینی(ره)» شد. بازداشتهای مکرر ایشان توسط ساواک که تعداد آن به عدد شش رسیده بود منجر شد تا رژیم سفاک پهلوی، ایشان را به شهر ایرانشهر تبعید کند. همراهی با جریانات انقلاب اسلامی تا پیروزی این حرکت مردمی در بهمن ماه 1357 ادامه داشت، پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همچنان پرشور و پرتلاش به فعالیّتهاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزدیک تر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بىنظیر و بسیار مهّم بودند.
آنچه که پیش رو دارید نظرات چهرههای برجسته سیاسی، دینی و اجتماعی و برخی از سیاستمداران است که رویکرد و عملکرد آنها نسبت به انقلاب اسلامی معاندگونه است؛ پیرامون شخصیت مقام معظم رهبری است:
* امام خمینی(ره) خطاب به مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری ایشان: هر موقعیکه شما به سفر میروید، من مضطرب هستم تا برگردید. خیلی سفر نروید!
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی پاسخ های پر ابهام وزیر کشور دولت پاسخگو:
گفت و گوی عبدالواحد موسوی لاری عضو مجمع روحانیون مبارز با خبرگزاری فارس به تاریخ 9/5/91 که در حقیقت در آن مصاحبه سعی کرده است به نوعی خود و جریان اصلاحات را تبرئه کند ، لذا باعث گردید ایشان را که زمانی در سمت نماینده مجلس و وزیر کشور دولت پاسخگو ! ایفای نقش می کرده اند مورد سئوال قرار داده و از ایشان بخواهیم در عمل هم به همان مشی پاسخگویی تاسی کرده و سئوالات مطرح شده را بی پاسخ نگذارند .
آقای موسوی لاری در بخشی از مصاحبه خود گفته اند که :
من دو دوره مجلس بودم. مجلس اول و مجلس سوم؛ در مجالس دوم و بخشی از مجلس پنجم نیز به عنوان معاون رئیس جمهور بودم که باز مرتبط با مجلس است. بالطبع من اگر بخواهم خودم را معرفی کنم ، خود را عنصری پارلمانی میبینم
نکته : حال سئوال این است که اگر شما خود را عنصر پارلمانی می دانید پس طبعاً به قانون آشنایی کامل دارید و اقدامات شما بایستی بیشتر جنبه قانونی داشته باشد و اگر در جایی می بینیم که شما در مقابل قانون قرار گرفته اید بلاشک نسبت به این قانون شکنی از سر آگاهی اقدام نموده و دقیقاً می دانید که با این اقدام هدفمند خود کجا را هدف قرار داده اید تا هدف مطلوبتان را به دست آورید و شاید هم نیم نگاهی به تهیه خوراک برای ضد انقلاب و رسانه های بیگانه داشته اید : به قول معروف : چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا
ایشان در قسمتی از افاضات خود بیان داشته اند که :
امروز شرایط مجلس ما طوری شده که چهره های اصلی اصلاً حاضر نیستند نامزد شوند .
نکته : آیا شما خود و جریان متبوعتان را چهره اصلی می دانید ؟ بهتر است یاد آور شویم که چهره های اصلی شما در ایام انتخابات ریاست جمهوری سال 88 چهره واقعی خود را نشان دادند و ازاین جهت مردم هم آنان را بهتر شناختند بنابراین حاضر نشدن آنها برای قرار گرفتن در مقابل رای مردم ، ترس از عدم اقبال مردم به آنان است از طرفی چگونه است که چهره های اصلی حاضر نیستند در انتخابات نامزد شوند ، اما حاضرندکه در انتخابات شرکت کرده و به چهره های غیر اصلی جریانشان رای دهند هم چنان که بزرگ شما در انتخابات اخیر در یک حرکت غافلگیرانه [به قول خودش] و به دور از چشم رسانه به چنین کاری تن داد .
آقای موسوی لاری در قسمتی از مصاحبه خود اظهار نموده اند که :
من معتقدم که اگر مجلس به گونهای باشد که همه چهرههای اصلی وفادار به جمهوری اسلامی که علاقهمند به قانون اساسی هستند، حضور یابند خود به خود سبب ترغیب مردم به پای صندوقهای رای میشوند
نکته : شما به مطلب ظریف و دقیقی اشاره کرده اید اما آیا به این نکته توجه دارید که چه کسی و چه نهادی باید میزان وفاداری و خیانت افراد را به جمهوری اسلامی مشخص کند ؟ آیا این مرجع بر طبق قانون اساسی غیر از شورای نگهبان می باشد ؟ و مساله مهم تر اینکه شما و حزب متبوعتان از هیچ اقدامی در جهت به انفعال کشاندن جمهوری اسلامی بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 دریغ نکردید و در این راستا بیانیه های ساختار شکنانه شما و هم داستان شدنتان با جریان برانداز ، شاهد گویایی بر این مدعاست ، در آنجا که در بیانیه 1 تیر 88 مجمع روحانیون نظام جمهوری اسلامی را متهم به ظلم و جنایت و کشتن افراد بیگناه کردید و بهترین خوراک را برای رسانه های ضد انقلاب در ایام انتخابات فراهم نمودید نکند خود و چهره های اصلی جریان خود را وفادار به نظام می دانید ؟!! که اگر چنین است اعلام کنید تا مردم بدانند که اگر به جمهوری اسلامی وفادار نبودید ، چه می کردید !!!
جناب آقای موسوی لاری : شما بهتر است بدانید که چهره هایی وفادار به نظام هستند ، که خود را در معرض رای مردم قرار می دهند و گرنه چهره های خائن به نظام از ترس عدم اقبال مردم به آنها به هر چیزی متوسل شده بلکه عذری بیاورند ، خود و جریانشان را در مقابل رای مردم و هم چنین تایید شورای نگهبان قرار ندهند ، و شما خود به خوبی می دانید که دستتان برای مردم و شورای نگهبان رو شده است از این جهت به مقابله با آن شورا رفته اید تا میزان وفاداری شما به نظام و قانون اساسی بیش از پیش مشخص شود !!!
آقای موسوی لاری ، عضو مجمع روحانیون مبارز در قسمتی دیگر از صحبت هایشان پرده از دید کلان خود بر داشته اند و چنین عنوان داشته اند که :
وقتی انسان احساس میکند میتواند در مسائل کلان کشور تأثیرگذار باشد، قطعاً ذهنیتش متوجه مسائل جدیتری میشود. فرض کنید یک زمانی جهتگیری شما در مجلس مربوط به مسائل حوزه انتخابیه مثل آب، برق، راه و مشکلات معیشتی مردم آن شهر باشد، این مسائل سبب جزئی شدن ذهنیت نماینده میشود اما وقتی احساس میکنید شما میتوانید در مسائل کلان کشور مثل برنامهریزیهای کلان، سیاست خارجی و نظارت بر جریان کلی امور جاری کشور مؤثر باشید قطعاً دلتان میخواهد جایی باشید که این شرایط برایت بیشتر فراهم شود و دلمشغولیها به تدریج کلانتر و جدیتر باشد و بالطبع تهران این فرصت را بیشتر در اختیار یک نماینده قرار میدهد .
نکته : بهتر است بدانید چنین طرز فکری از نگاه جزء نگر شما ناشی می شود چرا که یک نماینده مجلس پیش از هر چیز می بایست مشکلات معیشتی و مسائل مربوط به حوزه انتخاباتی خود را مد نظر قرار دهد و سپس پا را فراتر گذارده و در مسائل کلان کشور ورود کند و از طرفی اگر هدف واقعی خدمت رسانی باشد نباید قائل به نتیجه و بازتاب گسترده تر آن بود پس بهتر نیست شما به دنبال تغییر نگاهتان باشید تا جایگاهتان ؟
واقعاً انسان وقتی این صحبت ها را از شما و امثال شما می شنود تاسف می خورد که چه کسانی در مصادر امور این مملکت قرار داشته اند کسانی که ابتدایی ترین و بدیهی ترین مسائل را نتوانسته اند برای خود حل کنند و حال در مقام تصمیم گیری برای مردم و نظام برآمده اند ! خدا را شکر که دیری نپایید و شرایطی پیش آمد تا چهره واقعی و ضعف نگاه و نگرش شما به مسائل خرد و کلان جامعه آشکار گردید. البته متعجبیم که نگاه و دید شما بعد از دو دوره نماینده مجلس بودن و قرار گرفتن در جایگاه وزارت کشور به گونه ای کلان گردید که تشخیص دادید باید جریانات برانداز نظام را یاری رسانده و برای آنها خوراک تهیه نمائید و از هر گونه تقابل در مقابل قانون اساسی دریغ نکردید که باز جای شکرش باقی است که نگاه شما به مسائل کلان بود !!! اگر جزئی بود چه می کردید؟ خدا می داند !!!
وزیر کشور دولت اصلاحات در رابطه با حوادث کوی دانشگاه در سال 78 اظهار داشته اند که :
لب کلام من این است که دستگاه مدیریت سیاسی و امنیتی آن روز تمام تلاشش این بود که این غائله را جمع کند بدون اینکه نیروی انتظامی و دستگاههای متولی انتظامات الزام پیدا کنند که دست به اسلحه شوند و یا خدای نخواسته مواجهه نظامی صورت بگیرد.
تحمل، بردباری و حوصله و تدبیر کردن مسئله در مقابل توطئهها باید هوشیارانه باشد تا مورد سوءاستفاده و بهرهچینیهای جریانات مختلف نشود.
نکته : جناب آقای موسوی لاری آیا همراه و همنوا شدن شما و جریان متبوعتان و صدور بیانیه های ساختار شکنانه و متهم کردن نظام به ظلم و جنایت و آدم ربایی در حوادث پس از انتخابات 88 و در حقیقت از زبان جریان برانداز سخن گفتن این شائبه را به وجود نمی آورد که در حادثه کوی دانشگاه در سال 78 شما به عنوان مدیریت سیاسی و امنیتی کشور خود متهم ردیف اولی باشید که به اشتباه در ردیف آخر نشسته اید ؟ همانگونه که در حوادث ساختار شکنانه پس از انتخابات 88 از چنین جایگاهی برخوردار بوده اید ، بهتر است این را بدانید که هم تجربه 78 و هم تجربه 88 مردم ما را بیش از پیش هوشیار کرده که بتوان با چنین ترفندهای نخ نما شده ای برای بازگشت به قدرت از آن استفاده کرد .
حال سئوال این است که شما در حوادث کوی دانشگاه در سال 78 به عنوان مسئول سیاسی امنیتی کشور در مقابل این توطئه چه تدبیری اندیشیده بودید ؟
آیا تدبیر شما به این بوده که در شب حادثه ارتباط با شما به عنوان مدیر سیاسی امنیتی کشور برقرار نشود و شما در جریان چنین حادثه مهمی قرار نگیرید !!! و یا اصولاً این کار را توطئه ای نمی دانسته اید تا بخواهید در مقابل آن تدبیری بیاندیشید ؟ زیرا چاقو که دسته خودش را نمی برد . به هر حال حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و مواضع ساختار شکنانه شفاف شما و جریان اصلاح طلب پاسخی بود به همه سئوالات مطروحه در حادثه کوی دانشگاه در سال 78 .
در بخشی از مصاحبه با ایشان سئوال خبرنگار این بوده است که :
(( شما مدعی هستید دستگاه مدیریت سیاسی ـ امنیتی به خوبی عمل کرد تا غائله خوایید؛ در صورتی که شما خودتان تا روزی که در جمع دانشجویان حاضر شدید، در تهران حضور نداشتید و پاسخگوی تلفن خود هم نبودید و در نهایت به توصیه تاجزاده بازگشتید؟ ))
و آقای موسوی لاری در بخشی از عرایض خود در پاسخ به این سوال گفته اند : بله من در شب حادثه در تهران نبودم و کرج رفته بودم و آنجا هم گوشی موبایل من آنتن نداشت که ساعت 11 الی 12 بود که به تهران آمدم و در اتاق خودم که تبدیل به محل جلسات دبیرخانه شورای امنیت شده بود حاضر شدم .
نکته : جناب آقای موسوی لاری ، شما خود بهتر می دانید ، فردی که در جایگاه مدیریت سیاسی و امنیتی کشور قرار می گیرد لازم است شرایطی را فراهم نماید تا از ریز جریانات و مسائل ضد امنیتی مطلع باشد تا چه رسد به اینکه خود ضد امنیتی ترین کار را انجام دهد و آن اینکه شما به عنوان وزیر کشور که مسئول امنیت کشور است هر گونه ارتباط با خود را قطع کنید و با این اقدام مدبرانه خود که برگرفته از دید کلان شما به مسائل کشور است نسبت به حوادث بعد از آن راه فراری برای خود تعریف کنید . البته ناگفته نماند دید کلان شما نسبت به قضایا چنین اقتضائی دارد و گرنه کسانی که جزء نگر هستند این مسائل اصلاً برایشان قابل فهم نیست !!!
ادامه دارد...