سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 7
کل بازدید : 23532
کل یادداشتها ها : 13
خبر مایه


1 2 >

برخورد متفاوت و معنادار سید حسن خمینی و محمد علی انصاری در یک موضوع !

شاید این تیتر در ظاهر سوال برانگیز باشد ولی در باطنش از حقیقتی تلخ سخن می گوید.

چندی پیش یکی از روحانیون اصولگرا(آقای شجونی) در مصاحبه با سایت جوان آنلاین مطالبی را عنوان نمود که منجر به دو موضع گیری متفاوت گردید. ما صرف نظر از مطالب مطرح شده توسط آقای شجونی به دنبال بررسی دو موضع گیری متفاوت نسبت به این اظهارات هستیم. موضع گیری اول مربوط به خادم خانه امام (آقای محمد علی انصاری) که در ارتباط با اظهارات آقای شجونی در مصاحبه با سایت جماران چنین اظهار داشت که: این بزرگوار تعادل ندارد و لذا جواب مستقیم هم به ایشان وجهی ندارد، تعجب از جامعه محترم روحانیت مبارز است که چرا از چنین افرادی تبری نمی جوید؟جایگاه بلند و سوابق خوب این جامعه با وجود چنین افراد غیر متعادلی تنزل می یابد. البته ایشان در کلام خود بارها در گذشته و در مصاحبه اخیر مرتکب اظهارات کذب و توهین به امام و نزدیکان امام شده است که هفته آینده از ایشان به دادگاه ویژه روحانیت شکایت می شود.

موضع گیری دوم مربوط به حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی بود، که سایت رسمی وی چنین عنوان نمود :  بیان  اظهاراتی چون "شجونی سن و سال زیادی دارد و دیگر حرجی به او نیست" پیش از آغاز جلسه درس "کفایه" از سوی برخی شاگردان، باعث ناخرسندی نوه امام (ره) شد به طوریکه به روایت برخی شاگردان، "سید حسن خمینی چهره در هم کشید".

براساس اخبار منتشر شده، پس از بیان برخی نظرات از سوی شاگردان در نقد شخصیت شجونی، سید حسن خمینی چهره در هم کشید و با جدیّت اعلام کرد: اینکه امروز کسی به ما انتقاد داشته باشد یا از ما خوشش نیاید نباید موجب بشود ما گذشته ایشان و ارزشهای گذشته شان را فراموش کنیم یا نا دیده بگیریم.

نوه امام (ره) در مورد شجونی افزود: ایشان قبل از انقلاب زمانی که بردن نام امام خمینی چوب خوردن داشت از زمره مبارزان بودند و سابقه بسیار روشنی در آن زمان دارند و این یک ارزش است که نباید نا دیده گرفته شود.

حال سوال ما از آقای انصاری این است که چه شده شما دایه دلسوز تر از مادر شده اید؟! معمولا رسم بر این بوده که کسی که بیش از صاحب عزا گریه می کند برای نان و حلواست!!! چه موقعیتی از شما به خطر افتاده است که حاضر می شوید بجای پاسخگویی، فرد سوال کننده را نا متعادل خطاب کنید؟ آیا این گونه واکنش شما خود گواه بر بی تعادلی نیست؟! چرا شما در برابر مطالبی که آقای شجونی نسبت به شخص خودتان و مجموعه های تحت سرپرستی تان گفته است پاسخی نداده اید، بلکه با فرافکنی و هزینه کردن از نام وبیت امام(ره) صورت مسئله را پاک کرده اید!

جناب انصاری! شما که نام امام(ره) را به یدک می کشید با این گونه سخن گفتن  در حقیقت تیشه به رسم امام می زنید! از آنجا خود را فدایی امام(ره) می دانید لازم است که با کلام امام(ره) با شما سخن بگوییم: « اگر خدای نخواسته، یکوقتی خواستید به یک کسی جسارت کنید، بفهمید که در حضور خدا دارید به بند? خدا جسارت می‏کنید» (صحیفه امام جلد 2- تهذیب نفس) ما در آینده نزدیک در نامه سوم که در وبلاگ شاخص؟ جهت تنویر افکار عمومی منتشر خواهد شد، بصورت شفاف تر با شما سخن خواهیم گفت.

 

 


  

ماجرای انحراف بنی‌صدر و مقابله او با امام

خیانت بنی صدر در حال حاضر نیز ادامه دارد همچنانکه طی سالهای اخیر در پاریس، اظهارات سخیفانه‌ای درباره ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی انجام داده است.

باشگاه خبرنگاران: 20 خرداد ماه، سالروز عزل ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) است.

واقعه ای که منشا خیرات بسیاری در بدست آوردن پیروزی برای رزمندگان اسلام در جبهه جنگ حق علیه باطل شد و جریان جنگ تحمیلی را به سود ایران تغییر داد.

ده روز بعد از این واقعه، نمایندگان مردم در مجلس نیز رای به عدم کفایت ابوالحسن بنی صدر دادند و اولین رئیس جمهور ایران را از مقام ریاست جمهوری برکنار کردند.

به دنبال این تصمیم، سازمان منافقین و میلیشیای مسلح آن به حمایت از بنی صدر در فردای آن روز آشوب های خیابانی به راه انداخته و با امت حزب الله، نیروهای بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به درگیری مسلحانه پرداختند.
از
20 خرداد 1360 که امام خمینی(ره)، بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کردند تا پایان تابستان همان سال، منافقین به کشتار مردم انقلابی ایران و شخصیتهای بزرگ نظام دست زدند و با ارتکاب انفجارهای تروریستی در 7 تیر و 8 شهریور، بزرگوارانی مانند بهشتی، رجایی و باهنر ( سران سه قوه جمهوری اسلامی) را به شهادت رساندند.
بنی صدر و رجوی که پس از غائله
14 اسفند 1359 در دانشگاه تهران، به طور علنی به مخالفت سیاسی و عقیدتی با نهادهای انقلاب اسلامی و دستورات امام خمینی(ره) مبنی بر خلع سلاح منافقین می پرداختند، با عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری در خرداد 60، وارد فاز آشوب های مسلحانه علیه نظام شدند.

بنی صدر و رجوی پس از این وقایع،‌سه ماه در مخفیگاه خود پنهان شده بودند و سپس با پوشش زنانه در فرودگاه مهر‌آباد با هواپیمای خلبان مخصوص شاه معدوم به پاریس گریختند، به این امید که به زودی حکومت ایران را سرنگون کنند!

ابوالحسن بنی‌صدر، فرزند یکی از علمای مشهور همدان بود که تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته اقتصاد ابتدا در دانشگاه تهران و سپس در دانشگاه سوربن پاریس ادامه داد.

بنی صدر که از اعضای جبهه ملی در دانشگاه تهران بود پس از وقایع نهضت اسلامی سال 1342به فرانسه رفت و در آنجا فعالیت‌های سیاسی نهضت آزادی در اروپا را به همراه صادق قطب‌‌زاده شکل داد.

وی دکترای اقتصاد را از دانشگاه سوربن دریافت کرد و پس از ورود امام خمینی (ره) در سال 1357 به پاریس خود را به عنوان یکی از چهره های مذهبی در نهضت آزادی مستقر در اروپا معرفی کرد.

بنی صدر، در میان نیروهای انقلاب ایران در "نوفل لوشاتو" خود را به عنوان یک چهره نزدیک به امام خمینی (ره) جا زد و از طرفی نیروهای ملی مذهبی،‌وی را تئوریسین‌ اقتصادی انقلاب ‌شناختند.

وی با سخنرانی‌های متعدد پس از پیروزی انقلاب اسلامی درباره اقتصاد توحیدی و اسلامی آماده حضور در انتخابات ریاست جمهوری بهمن ماه 1358 شده و با تبلیغات گسترده در میان نیروهای انقلاب و جامعه روحانیت، به عنوان یکی از کاندیداهای اصلی ریاست جمهوری مطرح شد.

امام خمینی (ره) با سعه صدر و تحمل خود نسبت به رفتارهای گام به گام بنی صدر به اندازه کافی به او مهلت داد تا ماهیت اصلی‌اش را نشان دهد.

در مقابل، کاندیدای اصلی حزب جمهوری اسلامی و قاطبه امت حزب‌الله،‌شهید آیت‌الله دکتر بهشتی بود که به عنوان پیشقراول ایستادگی در مقابل منافقین و لیبرال‌ها شناخته می‌شد اما امام خمینی (ره) به دلیل احتمال شائبه کسب قدرت توسط روحانیون، اجازه کاندیداتوری روحانیت را ندادند.

ضمن اینکه امام در زمان ریاست جمهوری بنی صدر نیز با عدم دخالت عملی در اغلب اختیارات رئیس جمهور، مشی ارشادی ولایت فقیه را نشان دادند.

با وجود اینکه امام خمینی (ره) و بسیاری از اعضای بیت ایشان،‌هیچ سخن و حرکتی در حمایت از بنی‌صدر نداشتند اما تبلیغات سوء و شایعات فراوان برخی از جریانات مذهبی و غیرمذهبی درباره حمایت امام از بنی صدر، موجب شد تا مردم با رای 11 میلیون نفری، وی را به عنوان اولین رئیس جمهور ایران پس از انقلاب اسلامی انتخاب کنند.

امام خمینی (ره) در مراسم تنفیذ حکم بنی صدر در بیمارستان قلب تهران، وی را به دوری از حب دنیا و جاه و مقام توصیه فرموده و در زمان ریاست جمهوری او نیز بارها وی را به جدایی از منافقین و لیبرال‌ها نصیحت کردند، اما بنی صدر هیچگاه به حرف امام امت گوش نکرد و خود را متکی بر رای مردم ‌دانست!

مردم انقلابی ایران که کم کم متوجه نفاق بنی‌صد ر و همراهان او شده بودند، رای خود را پس گرفته و در مقابل منافقین طرفدار او ایستادند.

آغاز جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359 از سوی استکبار غرب و شرق علیه انقلاب اسلامی و سیاست‌های تدافعی بنی صدر در مقابل اشغال شهرهای جنوبی و غربی ایران توسط بعثی‌ها، نقش تخریبی او را برای انقلاب بیشتر مشخص کرد.

تقابل بنی صدر با نیروهای مذهبی و انقلابی ارتش جمهوری اسلامی ایران و شعارهای منافقین طرفدار وی درباره ضرورت انحلال ارتش پیش از شروع جنگ، حمایت بنی صدر از بخشی از بازماندگان طاغوت در ارتش و بخصوص عدم همکاری با نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ علیه دشمن بعثی از مواردی بود که ماهیت بنی‌صدر را بیش از پیش نشان داد.

بعدها برخی افراد مدعی شدند که بنی صدر خائن نبوده و تنها مرتکب بعضی از اشتباهات شده اما عدم تحویل امکانات تسلیحاتی و نظامی به غیور مردان سپاه خرمشهر به فرماندهی شهید جهان‌آرا و اخلال گری مقامات دولتی وابسته به بنی صدر در رابطه با نیروهای مذهبی ارتش و سپاه که موجب خسران بسیاری در روند دفاع مقدس شد، خیانت بنی‌صدر را به ملت ایران روشن می‌کند.

پس از عزل بنی صدر و با وجود اغتشاشات خیابانی و بمب‌گذاری‌های گسترده و به شهادت رساندن مسئولین درجه اول نظام، وضعیت جبهه‌ها به نفع رزمندگان اسلام تغییر کرد که این موضوع نشان از تاثیرات منفی بنی صدر در پیشروی‌های قبلی دشمن و تاثیر مثبت عزل او در پیروزی‌های ملت ایران داشت.

با عزل بنی‌صدر توسط امام خمینی (ره) و ناکامی منافقین طرفدار بنی صدر در پیشبرد اهداف شیطانی خود،‌ نقش ولایت فقیه در جلوگیری از نفوذ منافقان و حفاظت از مردم و انقلاب، آشکارتر شد و امت انقلابی خواستار قرار گرفتن فرماندهی کل قوا در دستان امام روح‌الله شدند.

به هر ترتیب،‌ بنی صدر که متوجه شد دیگر جایش در میان ملت ایران نیست و امام امت،‌مردم و نمایندگان آنها،‌اعتماد خود را به دلیل خیانت بنی صدر از او پس گرفتند، به دامان حامیان غربی خود پناه برد.

خیانت بنی صدر در حال حاضر نیز ادامه دارد همچنانکه طی سالهای اخیر در پاریس، اظهارات سخیفانه‌ای درباره ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی انجام داده است.


  

بسم رب الشهدا و الصدیقین

در آستانه سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) خرسند بودیم که  فرزندان پیر جماران  زینت بخش مراسم امسال خواهند بود، اما متاسفانه دبیر ستاد بزرگداشت ارتحال حضرت امام(ره) چنین عنوان داشت: بهتر است مراسم بزرگداشت حضرت امام را برای همیشه تاریخ منحصر به امام برگزار کنیم و اولویت دیگری را وارد برنامه نکنیم  و من نیز مسئولیت این کار(مراسم تشیع پیکر شهدا در روز 14 خرداد) را نمی‌توانم بپذیرم.

جناب آقای انصاری ! قطعا به این نکته توجه دارید که حضرت امام با همه جایگاه و عظمتی که داشتند شهدا را در الویت قرار داده بودند و آنها را مقتدا و رهبر خویش می دانستند، حال که شما خود را خادم خانه امام می نامید چگونه است که راهی غیر از راه ایشان را برگزیده اید؟!!

مگر امام شهیدان نفرمودند که : رهبر ما آن طفل دوازده ساله‏ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید. (صحیفه امام – جلد 14) پس فدایی امام فأین تذهبون.

خادم خانه امام! قرارنیست که پیکر مطهر شهدا در برنامه جداگانه ای در عرض برنامه سالگرد امام(ره) تشییع شوند، بلکه شهدا می خواهند همراه و همصدا با مردم در مراسم پیر و مرادشان شرکت کنند، و این احتیاج به مسئولیت و اجازه شما و امثال شما ندارد، بلکه این کار توفیق می خواهد که خدا آن را نصیب هر کس نمی کند، مسئولیت این کار را تمام زائران و همه کسانی که دلشان به عشق خمینی کبیر می تپد به عهده خواهند گرفت و به آن افتخار خواهند کرد. اینان زائران خمینی اند که بعد از بیست و اندی سال می خواهند در جوار پیر و مرداشان آرام گیرند و با مقتدای خود در مراسم ارتحال امام شهیدان تجدید بیعت کنند.

خادم شهدا! آیا می دانید که شهیدان در هر کجا حضور پیدا کنند وجودشان رسوا کننده نفاق و خائنین به امام و انقلاب است، بگذارید آنها بیایند تا رسوا شود هر که در او غش باشد...

شهدایی که در پیشگاه خداوند عند ربهم یرزقون اند و به تعبیر امام شهیدان که فرمود: خون شهیدان انقلاب و اسلام را بیمه کرده است، حال چگونه است که شما پیکر مطهر آنان را که با مرگ سرخ خود امنیت ما را رقم زدند و وجودشان درهر کجا تضمین کننده امنیت است را به بهانه دغدغه امنیت و نظم مراسم نمی پذیرید، نکند وجود آنها امنیت شما و دوستانتان را به خطر می اندازد؟ که حتی حاضر می شوید با ذکر مقدس صلوات آنها را از زیارت امام شان محروم کنید. فأین تذهبون!

شهدا که خود این جایگاه را به شما داده اند آیا خودشان نمی توانند در این مراسم جایگاهی داشته باشند؟

چگونه است افرادی که تا دیروز مخل امنیت بودند با کمال امنیت در جایگاه ویژه مراسم دعوت می شوند اما شما در مورد شهدایی که می خواهند بر روی دستان هزاران عاشق خمینی در مراسم حضور یابند، می گویید:  مراسم مربوط به حضرت امام است و دغدغه حضور مردم و امنیت و برگزاری منظم مراسم و آسایش شرکت کنندگان را داریم؟

جناب آقای انصاری! آنان که به حسین بن علی(ع) اقتدا کردند و با مرگ سرخ خود امنیت را به ما ارزانی داشتند چه شده که بعد از بیست و اندی سال از پیکر پاک آنها احساس نا امنی می کنید، آنان همان بودند که هستند، نکند شما تغییر کرده اید؟! و چه زیبا سید شهیدان اهل قلم فرمود: پندار ما این است که شهدا رفته اند و ما مانده ایم، اما حقیقت این است که شهدا مانده اند و زمان، ما را با خود برده است.

اماما نیستی تا ببینی که فرزندان خسته ات که از سوم خرداد در راهند و به عشق حضور در مراسمت  لحظه شماری کرده اند و خود دلتنگ آنها بودی آنجا که گفتی : از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرید آنان آمدند، ولی در نبودنت خادم خانه ات با صلوات در را به روی آنان بست!!!  

فدایی امام! امیدواریم سوالات ما را همانند نامه قبلی که در وبلاگ «شاخص؟» منتشر کردیم بی پاسخ نگذارید که عدم پاسخگویی شما مهر تاییدی بر مطالب ماست.

 

 

 


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ